اولین عشق
شب را تحمل کرده ام بی آنکه به انتظار صح مسلح بوده باشم چشمانت راز آتش است عشقت پیروزی آدمی است هنگامی که به جنگ تقدیر می شتابد و آغوشت اندک جایی برای زیستن و اندک جایی برای مردن و گریز از شهر که با هزار انگشت به وقاحت پاکی آسمان را متهم می کند.
دستانت آتشی است و دوستانی که یاری می دهند تا دشمنی از یاد برده شود.
پیشانیت آیینه ی بلند است تابناک و بلند که مردم هفت گانه در آن می نگرند تا به زیبایی خویش دست یابند.
|